شعر سنگ قبر فرزند 12
نو گلی پرورده بودم خاک از دستم ربود ان چنان در برگرفت گویی که در عالم نبود سالها…
نو گلی پرورده بودم خاک از دستم ربود ان چنان در برگرفت گویی که در عالم نبود سالها…
پر پاکدل خوب و نکومنظر من مانده بر خاک رهش خیره دوچشم تر من نازنینی که به پاکی…
بعد پرپر شدنت ای گل زیبا چه کنم من به داغ تو جوان مرده به دنیا چه کنم…
جوان رفتم زدنیا با هزاران ارزو بر دل به زیر خاک کردم با دو صد اندوه غم منزل…
دریغا حسرتا از کامرانی نبردم بهرهای از زندگانی همی پر حسرت وناکام رفت به زیر خاک عین جوانی
قصه مرگ تو را ناگه شنیدن زود بود در عزایت جامه را تن دریدن زود بود آخر ای…