شعر سنگ قبر فرزند 16
افسوس که زیبا پسرم تاج سرم رفت امیدوچراغ دل ونور بصرم رفت زد اتش سوزان اجل بر گل…
افسوس که زیبا پسرم تاج سرم رفت امیدوچراغ دل ونور بصرم رفت زد اتش سوزان اجل بر گل…
ای مادر غمدیده نداری خبراز من کز گردش ایام چه امد برسر من من تازه جوان بودم واندر…
گلی بودم در ایام جوانی جوان بودم نکردم زندگانی گلی بودم که وقت چیدنم بود جوان بودم چه…
نوگلم رفته وداغش به دل مادر ماند حسرت دیدن رویش به دل خواهر ماند تو که تنها پسر…
نو گلی پرورده بودم خاک از دستم ربود ان چنان در برگرفت گویی که در عالم نبود سالها…
پر پاکدل خوب و نکومنظر من مانده بر خاک رهش خیره دوچشم تر من نازنینی که به پاکی…